والدین کلاس اولِ ها با این راهکارها نگران نباشند
تاریخ انتشار: ۳۰ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۷۲۸۳۷۰
همشهری-سعیده مرادی: والدین باید بدانند که برای ورود کودکان کلاس اولیشان به مدرسه جای نگرانی نیست و با رعایت چند توصیه کارشناسان این حوزه بهراحتی میتوانند از مرحله آغازین تحصیلی با سربلندی و در آرامش عبور کرده و مدرسه را به محیطی شاد و دوستداشتنی برای کودکان تبدیل کنند.
این شب و روز را جدی بگیرید۱-روز قبل از مدرسه در خانه بمانید و کودک را خسته نکنید تا برای روز اول آمادهتر باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
۲-ساعت خواب فرزندتان را متناسب با ساعت بیدارشدن طوری تنظیم کنید که حداقل ۸ ساعت خواب کامل شبانه داشته باشد.
۳-صبح به موقع بیدار شوید تا برای حاضرشدن، صبحانه خوردن و رساندن کودک به مدرسه عجله نداشته باشید.
۴-از شب قبل همراه با فرزندتان روپوش، کیف مدرسه و تغذیه یا غذای او را آماده کنید.
۵-حواستان باشد که فرزندتان در صبح نخستین روز مدرسه، ترجیحا در کنار شما صبحانه کامل و مقوی بخورد.
۶-حتما قبل از آمادهشدن و بیرونرفتن، یکبار کودک را به دستشویی ببرید.
۷-خداحافظی شما با کودک نباید طولانی یا دراماتیک باشد.
برای داشتن ارتباط جمعی تشویقش کنید۱-نام و نام خانوادگی فرزندتان را با برچسبهای کوچک روی کلیه وسایل او اعم از کتابها، دفترها، مدادها، مدادتراش، جامدادی و... بچسبانید.
۲-فرزندتان را به قرضدادن وسایل خود به کنار دستی و ارتباط با همکلاسیها تشویقش کنید ولی مسئولیت پس گرفتن با خود او باشد.
۳-همه کتابها و دفاتر فرزندتان را جلد کنید و فرهنگ استفاده از آنها را به او آموزش دهید.
۴-اصول نگهداری از وسایل را به فرزندتان آموزش دهید. نگذارید عادت گمکردن و خرابکردن وسایل در سالهای بالاتر ادامه پیدا کند.
۵-مطمئن شوید کودک شما لیوان، دستمال و وسایل شخصی خود را به همراه دارد و یادآور شوید که وسایل فقط مخصوص استفاده خود اوست.
۶-در سال تحصیلی، ارتباط خود را با انجمن اولیا و مربیان مدرسه و معلمان حفظ کنید و در ارائه پیشنهادها و همکاری با آنان دریغ نورزید.
۷-اگر فرزندتان بیقراری و نگرانی زیادی دارد، میتوانید با هماهنگی مدرسه، ساعت اول را در کلاس بنشینید.
این کارها را نکنید!۱-هیچگاه توانایی فرزندان نوآموز خود را با همسالان و همکلاسیهایش مقایسه نکنید.
۲-در نوشتن تمرینها و تکالیف، بهمنظور کمک به کودک بپرهیزید و فقط برایش نقش راهنما را ایفا کنید.
۳-از تدریس کتابهای درسی در خانه، قبل از تدریس و بعد از تدریس معلم، خودداری کنید تا دانشآموز دچار تعارض نشود.
۴-از نگرانیهای بیمورد در زمینه یادگیریهای کودک بپرهیزید. قطعا دانشآموز شما خواندن و نوشتن را خواهد آموخت و مستقل خواهد شد.
۵-از دادن پول برای خوراکی و چیزهای دیگر به کودک کلاس اولی خودداری کنید. خوراکی مناسب و مورد نیاز او را قبلا تهیه کنید و در اختیارش قرار دهید.
۶-از کم جلوهدادن اهمیت تحصیل و کسب دانش حتی در قالب طنز و شوخی جدا خودداری کنید.
۷-از ترویج خودخواهی و رفتار خشونتآمیز در رفتار با همکلاسیها بپرهیزید.
چگونه کمک کنیم یک کلاس اولی تکالیفش را بنویسد؟کسب آگاهی درباره شیوه صحیح کمک به کودک در انجام تکالیف مدرسه اهمیت فراوانی دارد. اشتباهات رفتاری دراین زمینه میتواند کودک را برای همیشه از تکالیف دلزده کند. بنابراین نیاز است به این نکات توجه شود:
۱-داشتن برنامهریزی: برنامهریزی درسی برای کلاساولیها یک ضرورت است که باید آن را تا پایان تحصیل و حتی زندگی بهکار بگیرند.
۲-ایجاد یک روال کاری: با توجه به اینکه بچهها در چه زمانی تمرکز و آمادگی بیشتری دارند، برنامه بچینید و در تعیین روش کار به او کمک کنید.
۳-نظرخواهی از کودک: از کودک درباره نحوه انجام تکالیف نظر بخواهید و ببینید مثلا ترجیح میدهد اول تکالیف دشوارتر را انجام دهد یا مثلا تکلیفی که بیشتر دوست دارد را در اولویت قرار میدهد.
۴-آمادهکردن محیط: در زمان انجام تکالیف، تلویزیون را خاموش کنید و استفاده از موبایل، تبلت و اسباببازیها را تعطیل کنید.
۵-تهیه وسایل و لوازمالتحریر دوستداشتنی: در خرید لوازمالتحریر برای بچهها دقت کنید. مثلا خرید دفتر مناسب برای کلاس اولیها آنان را به انجام تکالیف تشویق میکند.
۶- درک اختلالات یادگیری: درصورت اختلال در خواندن، نوشتن یا حل مسائل ریاضی نگران نشوید هوش کودک مشکلی ندارد اما برای حل مشکل حتماً باید به درمانگر مراجعه کنید.
۷-یک فرمول طلایی: در ساعاتی که به درس اختصاص دادید وقتی را هم برای بازی و استراحت بگذارید. مثلا بگویید این سه صفحه را که خوب نوشتی ۱۰دقیقه باهم بازی میکنیم! برنامه و وقتهای استراحت را مطابق سن فرزندتان تنظیم کنید. واضح است که اگر او کلاس اول یا دوم باشد باید وقت بیشتری برای بازی به او اختصاص دهید.
معلمان و کارکنان مدارس کلاس اولیها چه کنند؟در کنار والدین، معلمان و اولیای مدرسه نیز نقشی مهم در جذابسازی مدرسه برای کودکان کلاس اولی دارند. بنابراین نیاز است تا آنها نیز به نکات زیر توجه لازم را داشته باشند:
۱-معلمان باید زودتر به مدرسه بروند و به دانشآموزان خوشامد بگویند.
۲-با لبخند و یک «صبح بخیر!» از دانشآموزان دعوت و کمک کنند تا به محض ورود میز یا نیمکت خود را بیابند.
۳- نام خود را روی تخته بنویسند تا دانشآموزان آن را یاد بگیرند.
۴-روی میز هر دانشآموز یک فعالیت سرگرمکننده قرار دهند تا دانشآموزان بتوانند حین مستقرشدن، درگیر آن شوند.
کد خبر 788688 برچسبها وزارت آموزش و پرورش آموزشی مدرسه و مدارسمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: وزارت آموزش و پرورش آموزشی مدرسه و مدارس انجام تکالیف دانش آموزان کلاس اولی کلاس اول
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۲۸۳۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از معلمی روی صندلی چرخدار تا معلمی در برفی که همقد دانشآموزان است
ایسنا/آذربایجان شرقی درست در روزی که چهره شهر زیر آوار برف مدفون شده، مادری از دور دست پیدا است که چادر مشکی را دور گردن و کمر بسته و تمام همتش را برای هدایت ویلچر و سرنشین آن به کار گرفته و هرازگاهی پتو را تا زانوهای سرنشین بالا میکشد، چرخها بالاخره راهشان را پیدا میکنند و در مسیر مدرسه قرار میگیرند و بچهها که از پنجره کلاس شاهد این صحنه هستند، داد میزنند: «آقا آمد، آقا معلم با ویلچر آمد» دانشآموزان با نیازهای ویژه در این کلاس، منتظر معلمی ویژه هستند.
هفته معلم مانند هر سال دیگری از راه رسیده و رسانهها در انتشار اخبار ایثار و خدمات ارزنده معلمان از هم پیشی گرفتهاند و هر سایت و کانال خبری را که زیر و رو میکنی، هر کدام مطلبی در مورد معلمان دارند، اما واژهها هم بعضی وقتها از بیان احساسات و رویدادها ناتوان هستند، مانند همین صحنه در مدرسه آموزش استثنایی عصمت شهر خواجه که نویسنده گزارش نمیداند از مادر بنویسد یا از پسر و به نظر میرسد شاید واژه کمک معلم بتواند تا حدودی حق مطلب را در مورد این مادر فداکار ادا کند.
راه چندان مناسب تردد آقا معلم نیست؛ اما مادر و پسر تصمیم گرفتهاند حتی اگر چرخ ویلچر هم نچرخید، پای آموزش لنگ نماند و لیلان فاتحی، مادرِ معلم مدرسه با ظرف آبی که همراهش دارد، چرخهای ویلچر را میشوید و مدیر مدرسه چرخها را پاک کرده و میتکاند.
آقای «سعید بهاری» وارد کلاس میشود، سه دانشآموز کلاس با صدای مدیر مدرسه به احترام آموزگارشان بلند میشوند. تخته کلاس با گلهای لاله کاغذی تزیین شده و ماههای فصل بهار بر روی آن نوشته شدهاند، کلاس درس با قرائت سوره ناس توسط یکی از دانشآموزان به نام امیررضا شروع میشود و معلم کلاس، سرود ملی را از گوشی همراهش، پخش میکند و همگی به احترام پرچم ایران بلند شده و در حالی که دست را با نهایت صداقت و عشق روی سینه نگه داشتهاند، سرود ملی را نجوا میکنند.
آزادی عمل در این کلاس به دلیل تعداد کم دانشآموزان بیشتر بوده و سه دانشآموز و معلم دور هم نشستهاند، اما به گفته معلم کلاس، همیشه هم اینطور نیست. مهرهها و لگوهایی روی میز دیده میشوند که آقای بهاری موقع دستورزی درس ریاضی از آنها استفاده میکند و حین تهیه گزارش مشغول تدریس دستههای دو تایی و سه تایی و مفهوم ضرب به یکی از دانشآموزان در این کلاس چند پایه است و دانشآموزان نیز در تمامی مراحل تدریس و در تمامی زنگهای درسی، آقا معلم را همراهی میکنند که نشان از علاقه به استاد و یادگیری خوب مطالب تدریس شده است.
این کلاس، هشت دانشآموز دارد که تعدادی از آنها در روز تهیه گزارش غائب هستند و غیبتهایشان از سختی تردد در هوای برفی و شرایط ویژه این دانشآموزان، ناشی میشود.
آقای بهاری در بهار
زنگ علوم در روزی دیگر که برفها آب شده و جان زمین را تر کردهاند و سبزی درختها خودی نشان دادهاند، فرصت خوبی برای تدریس «دنیای گیاهان» در حیاط مدرسه بوده و آقا معلم در حال توضیح دادن اجزای گیاه با همراهی دانشآموزان و نقش سبزینه و تولید میوه و اکسیژن توسط گیاهان است.
سعید بهاری خواجه با هفت سال سابقه تدریس در حوزه آموزش و پرورش کودکان با نیازهای ویژه، سر صحبت را با گلایه از برخی افرادی باز میکند که نگاهی از بالا به پایین و ترحمآمیز به افراد دارای شرایط ویژه و دچار معلولیت دارند و معتقد است؛ اگر مردم بپذیرند که افراد دارای نقص هم میتوانند استعدادهای خاص خود را داشته باشند و موقع دیدن فردی با شرایطی متفاوت از خودشان به آن فرد خیره نشده و آنها را مورد تمسخر قرار ندهند، با آرامش خاطر بیشتری زندگی خواهند کرد.
راه ناهموار و نامناسب برای تردد معلولان نیز از دیگر مشکلاتی است که این معلم از آن گلایه دارد و با نگاهی به چرخ صندلی چرخدار آقای بهاری میتوان فهمید که این راه چه بلایی سر لاستیکهای ویلچر میآورد و چقدر هزینه به او تحمیل میکند.
او، داشتن عشق و علاقه را مهمترین اصل تدریس در مدرسه استثنائی میداند و بیان میکند: در این شغل نباید مسائل مادی خیلی مهم باشد؛ اما مسئولان نیز باید به این نکته توجه کنند که مسائل مادی نیز بیاهمیت نیستند. ما در چنین مدارسی به امکانات بیشتری نیاز داریم و شاید در این لحظه این کلاس برای سه دانشآموز حاضر کافی باشد؛ اما جمعیت کلاس در بعضی اوقات بیشتر میشود و اگر امکانات و فضای بیشتری داشته باشیم، بهتر است که خیران عزیز نیز در این مورد میتوانند کمک حال ما باشند.
در ادامه پای صحبتهای خانم فرخی، مدیرآموزگار مدرسه مینشینیم که با اشاره به مشارکت این معلم درامور خیریه مدرسه میگوید: آقای بهاری با تمام سختیها و مشکلات موجود با کمک و همراهی مادرشان در پشت صحنه رفت و آمد به مدرسه پای کار آمدهاند و مادر همیشه از فصل بهار گرفته تا زمستان، همراه او هستند. او با وجود تمامی کمبودها برای بچهها سنگ تمام میگذارد و از همان حقوق دریافتی خودش هم برای حل مشکلات مدرسه هزینه میکند.
معلم نجاتگر
همیشه که نباید، معلمان، فداکاریهای قهرمانان را در کتابهای درسی، تدریس کنند؛ بعضی وقتها خود سوژه شده و کارهایی تحسینبرانگیز انجام میدهند؛ درست مثل معلم داستان ما. روایت دوم این گزارش به روزی پرماجرا اشاره دارد که معلم کلاس با اقدام به موقع، دانشآموز دچار تشنج شده را حیاتی دوباره بخشیده، این آموزگار کلاس چهارم در یکی از روستاهای منطقه تسوج از توابع شهرستان شبستر به نام تیل، مشغول به خدمت است.
زنگ تفریح دارد تمام میشود، بچهها چنان سر و صدایی راه انداختهاند که برایمان ناآشنا نیست، از همان صحنههایی که شاید خودمان در دوران تحصیلمان، بازیگرش بودیم، همه چیز دارد خوب پیش میرود که ناگهان یکی از دانشآموزان دچار تشنج میشود و بچهها در حالی که ترس روی چهرههایشان، مشهود است، به سمت دفتر میدوند.
ادامه ماجرا را از امیر هاشمی، آموزگار ابتدائی، 23 ساله و متولد شهر مرند میشنویم که که پس از چهار سال تحصیل در دانشگاه فرهنگیان، مشغول به تدریس در مقطع ابتدائی است:
«اواسط آبان ۱۴۰۲ بین زنگ اول و دوم در اتاق معلمان نشسته بودم که دانشآموزان اطلاع دادند یکی از بچهها افتاده وسط حیاط، با سرعت هر چه تمام خودم را بالای سر دانشآموز رساندم، مدیر مدرسه منتظر رسیدن اورژانس بود، با نگاهی به دانشآموز و طبق تجربه و مطالعه قبلیام متوجه شدم که دچار تشنج شده و سریع، دکمههای لباسهای او را باز کردم تا بر اثر تنگی، مشکلی ایجاد نکند و به پهلوی چپ درازکشش کردم.
چشمم به لقمه نان و پنیر در دست دانشآموز افتاد و با خودم گفتم نکند لقمه در دهانش، باقی مانده باشد، چرا که موقع تشنج، تنفس از راه بینی انجام نمیشود و تنها راه نفس کشیدن از راه دهان است که در صورت انسداد دهان نیز، خفگی پیش خواهد آمد. با زحمت، دهان دانشآموز را باز کردم، حدسم درست بود، تکههای نان و پنیر را از دهانش خارج کردم و بعد از حصول اطمینان از باز شدن راه هوایی او منتظر شدیم تا به هوش بیاید و سپس بعد از هوشیاری و تا رسیدن عوامل اورژانس به دفتر مدرسه منتقلش کردیم. دانشآموز به کمک عوامل اورژانس به درمانگاه تسوج منتقل شد و شکر خدا اتفاق خاصی برای او پیش نیامد و با سلامتی کامل دوباره به مدرسه بازگشت.
بعد از این اتفاق شاهد صحنهای بسیار جالب در کلاسم بودم؛ دانشآموزان کلاس من برای این دانشآموز که جزو شاگردان من نبود، دعا میخواندند؛ یکی دعای فرج میخواند و دیگری پیامهای قرآنی را.
آقای هاشمی در ادامه از فضای پررنگ همدلی و صمیمیت بین معلم و دانشآموزان میگوید: دانشآموزان همیشه منتظر من هستند و بر سر اینکه چه کسی در سمت راست یا چپ من قرار بگیرد، با هم رقابت میکنند. معتقد هستم که معلمی مقدسترین و پاکترین شغل روی کره زمین و شغل شریفی است که با علم، کتاب و بچههای پاکدل سر و کار دارد و من خوشحالم که یک معلم هستم و میتوانم دانشآموزانی باسواد و اخلاق مدار تربیت کنم. یک معلم خوب ویژگیهای بسیار زیادی دارد؛ اما بعد از داشتن شرایط علمی لازم باید از دو ویژگی تعهد و مسئولیتپذیری و عشق و علاقه لازم به این شغل و دانشآموزان، برخوردار باشد.
در دل برف و کولاک به عشق معلمی
معلم روستا که باشی، رفتن به کلاس درس با کفشهای گلی و دست و صورت یخ بسته برایت خاطره میشود و اگر یک روز بدون دردسر، به محل کارت برسی، جای تعجب دارد. سرمای استخوانسوز و جاده ناسازگار و هزار و یک مصیبت را با ید به جان بخری، برای یک لحظه لبخند رضایت بچههایی که معلم را خدای روی زمین میدانند و به خاطر همین بچهها است که در مه غلیظ روستا قامت معلمی با عشقی بدون وصف گم شده و لاستیکهای ماشینی که نفسش درست شبیه به ماشین تمام معلمان شاغل در مناطق روستائی در جاده خاکی و برفی و سنگلاخی روستا به شماره افتاده، در برف شدید گیر کرده و تقلای بیشتر فایده ندارد، آقا معلم گوشی همراهش را برداشته و با اهالی روستا تماس میگیرد و دقائقی بعد، صفی از والدین و دانشآموزان از دور دیده میشوند که برای کمک به آقا معلم میآیند.
چه با ماشین و چه با پای پیاده از دل سرما و برفی عبور میکند که همقد دانشآموزانش است، اگر بخت یار باشد و بتوان تا مدرسه با ماشین رفت، هر روز باید دو و نیم ساعت از سراب تا بستان آباد را برای رسیدن به مدرسه رانندگی کند، دو نقطهای که همه ساله به عنوان سردترین شهرهای استان آذربایجان شرقی و کشور شناخته میشوند. جملهی تامل برانگیز آموزگار قصه ما از سختترین روز رسیدن به مدرسه در اتاق ذهنم تکرار میشود «هر چه جلوتر میرفتم، ترسم از حمله گرگ و حیوانات درنده بیشتر میشد؛ اما بچهها منتظر بودند و باید سر کلاس درس میرسیدم» و همین کلمه «باید» ارزش کار او را بیان میکند و جملاتم را از پیچیدن به استعارهها و آرایههای ادبی و پر و بال دادن بیشتر، بینیاز میکند.
توحید اسماعیلپور، معلمی است که سال اول خدمتش را در یکی از صعبالعبورترین روستاهای شهرستان بستان آباد به نام روستای آیدین چمن (آیقرچمن) سپری میکند، روستایی که دارای 20 کیلومتر جاده خاکی است.
آقای اسماعیلپور، تدریس در روستای صعبالعبور را دارای سختی و زیبایی ویژه این مناطق و خودش را یک روستازاده میداند و با تمام سختیها و مشکلات زندگی در روستا آشنایی دارد. او فضای روستاها را پر از مهر و محبت و احترام نسبت به یکدیگر توصیف میکند و در این خصوص میگوید: من از سردترین شهر کشور هستم و به این آب و هوا عادت دارم، ضمن اینکه چون خودم زندگی روستائی را تجربهکردهام، این همه سختی را تحمل میکنم تا بچههای روستا بیسواد نمانند؛ چرا که معتقد هستم بچههای روستائی بیشتر از بچههای شهری، مشتاق یادگیری هستند و وقتی چیزی را به آنها میآموزی، حسی به آدم دست میدهد که قابل وصف نیست و تمام خستگیها و سختیهای مسیر با دیدن خندههای رضایت و پر از مهر بچهها از یادت میرود. طبعیت بکر، صدای رودخانهها، آواز خوش پرندگان و هوای پاکیزه از مزایای تدریس در روستاهای دور افتاده است؛ نبود امکانات رفاهی و آموزشی، دوری راه و مناسب نبودن جاده به ویژه به هنگام بارندگی هم از سختیهای خدمت در چنین مناطقی به شمار میآیند.
او که گاهی اوقات به علت شدت بارندگی و عدم امکان تردد با ماشین در جاده منتهی به مدرسه مجبور شده است تا مدرسه پیاده برود، به همراه داشتن تجهیزات گرمایشی، زنجیر چرخ و بیل را جزو ملزومات تدریس در روستای صعبالعبور به ویژه در فصلهای سرد سال میداند.
اسماعیلپور از خاطره سختترین روز رفتن به مدرسه، میگوید: چند روزی بعد از تعطیلات عید، تردد در جاده به دلیل بارندگی و گل و لای زیاد، ممکن نبود و مجبور شدم فاصله بین دو روستای خاتون آباد تا آیقرچمن را که 45 دقیقهای طول میکشید، پیاده بروم؛ درحالیکه ترس از حمله حیوانات تمام وجودم را فرا گرفته بود.
او که تجربه همکاری با آموزش و پرورش را در اشکال مختلف دارد، به تجارب تدریس از کلاسهای یک نفره گرفته تا 20 نفره اشاره کرده و هر یک را دارای مزایایی میداند، به گفته این آموزگار ابتدائی، در کلاسهایی با تعداد دانشآموزان کم، فرصت بحث و تبادل نظر ورسیدگی به تک تک شاگردان، بیشتر است.
از زحمات یک معلم کلاسهای چندپایه متحمل میشوند، میپرسیم و این معلم معتقد است که معلم کلاس چند پایه باید به تمامی کتابهای درسی، مسلط باشد و بدون مطالعه قبلی بر سر کلاس درس حاضر نشود و استفاده از راهنماییهای دانشآموزان پایههای بالاتر برای کمک به دانشآموزان پایه تحصیلی پایینتر را یکی از راهکارهای مدیریت کلاسهای چندپایه میداند.
این روایت، پایان قصه ایثار معلمان نیست. از همان معلم شهید گرفته و تا معلمی که برای نجات دانشآموزان، تن به آتش زد، دنیا پر از گمنامان خوشنامی است که بی هیچ چشم داشتی و با خواستههایی اندک، میخواهند با بالهای کاغذی پرواز کنند.
انتهای پیام